اختلافات ساختگی و واقعی آقای ابراهیم علیزاده
اختلافات ساختگی و واقعی آقای ابراهیم علیزاده
قبل از هر چیز بگویم که من قصد ورود به اختلافات درونی کنونی حزب کمونیست ایران و به دست دادن ارزیابی یا تحلیل یا موضعگیری در این مورد را ندارم. هدف من در این نوشته کوتاه چیز دیگری است.
آقای ابراهیم علیزاده در نوشتهای به نام «چگونه اختلافنظرهای درون حزب کمونیست ایران بزرگنمائی میشود؟» (وبسایت رسمی حزب کمونیست ایران، صفحه ویژه مربوط به اختلافات درون حزب کمونیست ایران و کومهله، ششم سپتامبر جاری) ضمن اظهارنظر درباره اختلافات درونی امروز خودشان، بهطور ضمنی به اختلافات سیاسی گذشته با ما، منتقدان آن دوره حزب کمونیست و پیروان خط بازسازی کومهله، نیز پرداخته و تبیینی بسیار غیر واقعی، غیر مستند و بهکلی ساختگی از آن اختلافات را ارائه میدهد. هدف من روشن کردن اذهان نسل جوانتر، نشان دادن گمراهکننده بودن و خلاف واقع بودن این روایت و یادآوری مستند حقیقت آن اختلافات است، اختلافاتی که نهایتاً در سال هزار و سیصد و هفتاد و نه، یعنی دقیقاً بیست سال پیش، منجر به بیرون آمدن ما از آن حزب و اجرای پروژه بازسازی کومهله شد.
آقای علیزاده در نوشته فوق اختلافات سیاسی آن دوره را چنین توضیح میدهد:
«انشعاب دوم در شرایطی اتفاق افتاد که تب «اصلاحات سیاسی» ایران را فراگرفته بود، بحث «جنبش اصلاحات»، بهعنوان یک جنبش واقعی که دهها میلیون نفر از مردم جامعه ایران به آن امید بسته بودند و سران این جنبش را به سطوحی از قدرت سیاسی هم رسانده بودند، مطرح بود. در آن هنگام به ما توصیه میشد: «این تحولات را جدی بگیرید، جامعه ایران به مرحله جدیدی قدم گذاشته است. اگر در درک این شرایط جدید تعجیل نکنید، عقب میمانید.» کسانی با این توصیهها وسوسه شدند. اختلافاتی که ریشه در این تحول سیاسی بیرونی داشتند، با محملهای مختلف در حزب و تشکیلات کردستان بالا گرفت. در نشریه «پیشرو» صفحاتی برای آن باز شد. اما «جنبش اصلاحات»، زودتر از آنچه انتظار میرفت بیمایه از آب درآمد، و این در حالی بود که رفقای منشعب با وسوسههای اولیه، بهتدریج پلهای پشت سر خود را خراب کرده بودند و راه جدائی را در پیش گرفتند.» (همانجا)
در روایت تحریفشده آقای علیزاده مهمترین محورهای اختلافات واقعی میان منتقدان و مدافعان حزب کمونیست ایران و سیاستهایش در آن دوره بهکلی مسکوت گذاشتهشده و در عوض اختلافی، و یا بهتر بگویم برچسب ناسزا گونهای، تحت نام «وسوسه اصلاحطلبی» علم شده است. شما میتوانید با هر شدتی که بخواهید نظرات آن موقع و کنونی مخالفان خود را رد کنید، ولی کسی نباید به خود اجازه دستکاری در تاریخ را بدهد. توجه کنید: بحث انتقادی من از دیدگاه آقای علیزاده در مورد «نقش و موقعیت کومهله در جنبش کردستان»، که مبنای اولیه اختلافات ما و یکی از محورهای اصلی آن اختلافات را تشکیل میداد، سالها قبل از «جنبش اصلاحات» در کنگره هشتم کومهله و کنگرهها و سمینارهای حزبی مطرحشده بود. در روایت آقای علیزاده این اختلاف اصلی بهکلی از قلم افتاده است. نمیتوانم تصور کنم ایشان فراموش کرده است که سالها قبل از بر سر کار آمدن آقای خاتمی، من در کنگرهها و مراجع رسمی از دیدگاه ایشان در این زمینه انتقاد کردهام. دقیقتر بگویم من ابتدا در کنگره هشتم کومهله در تیرماه سال 1374، سپس با تفصیل و دقت بیشتر در کنگره ششم حزب کمونیست ایران در تابستان 1376 و یکبار دیگر در سمیناری در کردستان در تابستان 1378، دیدگاه ایشان را مورد انتقاد قرار دادم و آن را بی وظیفه کردن کومهله در قبال رهبری جنبش کردستان نامیدم. دیدگاه ایشان، از نظر من و همانطور که با رجوع به اسناد و تاریخ خودمان نشان دادم، عاریتی و در تباین با نگرش و روش و پراتیک پیشین کومهله بود. میبینید که شروع اولیه اختلاف نظرهایی که نهایتاً منجر به خروج ما از حزب کمونیست ایران شد، سالها قبل از اینکه کسی بتواند دچار «وسوسه اصلاحطلبی» شود، بر سر موضوع نقش و موقعیت کومهله در جنبش کردستان بروز کرد و همین موضوع یک محور اصلی اختلاف نظر هم باقی ماند و من آن را بیش از بیست سال قبل در مقاله مشروحی به همین نام آوردهام و به تفصیل به منابع جهانی و نیز اسناد گذشته کومهله در این زمینه رجوع کردهام. (نگاه کنید به: «نقش و موقعیت کومهله در جنبش کردستان»، عبدالله مهتدی، ویراست اول فروردین و بهمن سال 1379، ویراست دوم، دیماه سال 1387، تجدید انتشار در کتاب «گسست و گذار»، بهمنماه 1395) و حال آنکه دقیقاً همین بحث است که مطلقاً مورد اشاره آقای علیزاده قرار نگرفته و بهکلی از قلم افتاده است.
بعلاوه، مقاله من پیرامون ارزیابی انتقادی از تجربه حزب کمونیست ایران (رجوع کنید به: «رئوس یک بررسی انتقادی از تجربه حزب کمونیست ایران»، عبدالله مهتدی، «افق سوسیالیسم»، شماره چهارم، اردیبهشتماه 1379، تجدید انتشار در کتاب «گسست و گذار») نیز که در آن موقع سروصدای فراوانی بپا کرد و تمام آن حزب را به اختلافات شدیدی کشانید، بازهم در روایت آقای علیزاده بهکلی از قلم افتاده است. من چه قبل از آن نوشته در مباحث درونی در خطوط اولیه و چه در نوشتههای بعدی با پختگی و روشنی بیشتر بارها به تفصیل از اینکه حزب کمونیست ایران ایشان در عالم واقع وجود نداشته و تنها یک برساخته ذهنی است که بهوسیله